به گزارش خبرنگار تشکلهای دانشجویی «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ در پی شهادت رئیس جمهور کشورمان و هیئت همراه در روزهای گذشته فعالین دانشجویی به صدور یادداشتهایی در این خصوص پرداختهاند که در این گزارش به مرور برخی از آنها خواهیم پرداخت.
سجاد صفارهرندی فعال رسانهای و فرهنگی در سوگ شهید جمهور و همراهان نوشت: درست در همان ساعات سخت و نفسگیر عصر یکشنبه که گروههای امداد و نجات در تکاپوی عملیات بازیافتن بالگرد حامل رئیسی و یارانش بودند، ما نیز عملیات بازیابی و از نو پیدا کردن او را در ذهن و ضمیر خود آغاز کردیم. ما که میگویم کم و بیش یعنی همه ما. از امثال من که فی الجمله در زمره حامیان او به حساب میآمدیم و پیشتر برای پیروزیاش در انتخابات کوشیده بودیم تا منتقدان درون جبههای و برون جبههای و بخش بزرگی از مردم معمولی. گم شدن جسم رییس جمهور گویی نوعی تعلیق پدیدارشناسانه ایجاد کرد که به ما امکان میداد به نحو دیگرگون با او مواجه شویم.
پیشتر او هر چند پیش چشممان بود ولی نمیدیدیمش. اگر هم میدیدیم بیشتر کاستیهای او در نسبت با ایدئالهای ذهنیمان را میدیدیم. اینک اما فرصت شده بود تا در تصور فقدان رئیسی، او را در تحققها و فعلیتهایش از نو پیدا کنیم.
گروههای امداد و نجات سپیده صبح دوشنبه جسم سوخته رییسی را باز یافتند، اما عملیات بازیابی کاراکتر او برای ما تا همین حالا ادامه دارد و راستش من فکر میکنم تا مدتها ادامه خواهد یافت. کاستیکا براداتان در کتاب "جان دادن در راه ایدهها" با استفاده از استعارهای سینمایی میگوید: کیفیت مرگ هر کس تعیین کننده معنای کلی زندگی اوست. در واقع با مرگ گویی کل سکانسها و پلانهای پراکنده یک سرگذشت به یکباره تدوین میشوند و معنای نهایی خود را می یابند.
به این سیاق، شهادت دراماتیک رئیسی، پرواز کردن، سوختن و یگانه شدن با خاک و سنگ و درختان کوههای جنگلی منتهی الیه شمال غربی ایران گویی کل زندگی او را یکباره برای ما معنادار کرد. زندگی بچه یتیم تهیدست مشهدی را که همچون بسیاری دیگر از همگنان خود با انقلاب اسلامی از حاشیه مناسبات اجتماعی ایران به متن آن آمد.
از طی چهار دهه در جایگاههای مختلف نظم برآمده از انقلاب به انجام تکلیف و ماموریت خود برخاست و نهایتا نیز جان خود را بر سر انجام یکی از همین ماموریتها نهاد. رئیسی از نیمه دهه نود به طور خاص و مشخص به سطح اول سیاست ایران وارد شد. اما مدل سیاستورزی او نیز خاص خودش بود.
او نه مانند هاشمی راهبردی سیاستورزی میکرد و نه چون احمدی نژاد تاکتیکی، بلکه سیاست را نیز همچون نوعی ماموریت و تکلیف به جای میآورد. شاید مهمترین مفهوم توضیح دهنده سیاست او در کنار تکلیف و ماموریت، تقوا بود. مشیی که علی الظاهر انطباقی با روح زمانه نداشت اما با شهادت نامنتظره و عروجش به بلندای ذهن و نفوذ به سویدای دل بخش بزرگی از ایرانیان امکانها و پتانسیلهای خود را ظاهر ساخت. "سیاست تقوا"؛ این است مهمترین معنای زندگی ابراهیم رئیسی و در همان حال بزرگترین میراث سیاسی او برای آینده ما. در یادداشتی دیگر به این مفهوم خواهم پرداخت به اذن خدا.
متین فرابی، فعال دانشجویی در این باره نوشت: حقیقتا شهید رئیسی در مواجهه با دانشجویان صمیمی ترین و پر تعامل ترین مقام عالی کشور بود. بی انصافی است اگر در بزرگداشت این شهیدِ سعید خاطراتی از مواجهه گرم و آغوش باز شهید رئیسی در برابر دانشجویان گفته نشود.
پرده اول؛ ۱۸ آذر ۹۸:
کمتر کسی گمان میکرد سران قوا درست دو هفته پس از پایان فجایع آبان ۹۸ جرئت حضور در مراسم روز دانشجوی دانشگاهها را داشته باشند اما حاج آقای رئیسی که نزدیک به یک سال از ریاستش از قوه قضائیه میگذشت دعوت دانشجویان دانشگاه تهران برای حضور در مراسم روز دانشجو را پذیرفت. مراسم با حضور پرتعداد و متکثر دانشجویان برگزار شد و حتی کارگران و پیک موتوری ها هم در این دیدار تریبون داشتند. سالن که پر شده بود، نوبت ورود به ما نرسید؛ شهید موسوی ما را از در پشتی وارد سالن کرد و جلوی سن نشاند. به جرئت میتوانم اظهار کنم که بهترین جلسه دانشجویی سران قوا در پنج سال اخیر همان جلسه بود؛ نه تنها به همه طیفهای رسمی تریبون داده شده بود بلکه حتی به نفری که از وسط سالن شروع به حرف زدن کرده بود فرصت داده شد تا پشت تریبون برود و حرف خود را بزند. این در حالی بود که ما همین یکی دو ماه پیش درجلسه شروع سال تحصیلی با حضور روحانی اعتراض کردیم که چرا تشکل ها نماینده ندارند و فقط با بی اعتنایی رئیس دولت وقت مواجه شدیم که منجر به ترک کردن سالن توسط ما دانشجویان شد. واقعا آقای رئیسی یک دنیا تفاوت داشت با سایرین.
پرده دوم؛ بهار ۹۹
چند سالی بود که در جنبش عدالتخواه پیگیر مسائل مربوط به خصوصی سازی کارخانههای دولتی بودیم، به همین واسطه ارتباط خوبی با کارگران بعضی از این کارخانههای پیدا کرده بودم و نفرات اصلی را میشناختم. اردیبهشت سال ۹۹ یکی از نیروهای وقت قوه قضائیه به من گفت که حاج آقا قصد دارد با کارگران هپکو و هفت تپه دیدار کند و از من خواستند که هماهنگی جهت حضور کارگران را انجام دهم. کارگران برای اولین بار با یک رئیس قوه دیدار کردند و همه حرف خود را بی پرده گفتند. حقیقتا رئیسی برای بازپس گیری و احیا این کارخانهها همه کار کرد و پیگیر مطالبات کارگران بود. حاج آقا در آن شرایط تنها کسی بود که پای حرف کارگران نشست و مطالباتشان را محقق کرد. احتمالا اگر رئیسی نبود امروز هفت تپه و هپکو وجود نداشت.
پرده سوم؛ رمضان ۱۴۰۱
بودجه سال ۱۴۰۱ مشخص کرده بود که قرار است در آن سال ارز ترجیحی حذف شود و ما از اول سال نگران تصمیم دولت بودیم. انتهای فروردین ۱۴۰۱ حاج آقای رئیسی با دانشجویان دیداری رمضانی تدارک دیده بود. جلسه پرفشاری بود؛ ما آمده بودیم که مخالفت شدید خودمان را نسبت به سیاست حذف ارز ترجیحی اعلام کنیم و واقعا از این سیاست عصبانی بودیم.متن جنبش را یکی از بچهها خواند؛ متن تندی بود. بعد از تمام شدن صحبت تشکل ها، آقای رئیسی به مایی که آن انتهای مجلس نشسته بودیم اشاره کرد و از ما خواست به توضیحاتش دقت کنیم.
ما هم که از آن توضیحات قانع نشده بودیم وسط جلسه با صدای بلند سعی میکردیم پاسخ آقای رئیسی را بدهیم و جلسه را رفت و برگشتی کردیم. فکر کنم یک ربعی همینطور ما میگفتیم و از آن طرف حاج آقا جواب میداد؛ این نوع از گفتگو برای ما تازگی داشت و واقعا در آن گفتگو نسبت به حاج آقا حس صمیمیت و نزدیکی داشتیم و راحت حرف میزدیم. بعد از جلسه و نماز، رفتیم پای سفره افطار. افطار که کردیم با بقیه بچهها بلند شدیم و رفتیم کنار حاج آقا. بواسطه اینکه هر دو مشهدی بودیم سر سفره به حاج آقا گفتم «حاج آقا ما مشهدی، شما هم مشهدی؛ چرا شله ندادید» حاج آقا هم لبخندی زد و جواب داد «چون خیلیها دوست ندارند.» با این مکالمه بعد از آن گفتگوی سنگین یخمان شکست و باز شروع کردیم به ادامه دادن سوالاتمان در مورد سیاست حذف ارز ترجیحی. فکر کنم نزدیک به چهل دقیقه سر سفره داشتیم با حاج آقا بحث میکردیم و همه دانشجوها هم جمع شده بودند دورمان. واقعا حلم و صبر و متانت شهید رئیسی زیاد بود.
پرده چهارم؛ رمضان ۱۴۰۲
یکسال پس از اجرای طرح حذف ارز ترجیحی مجددا در دیدار رمضانی مهمان حاج آقا بودیم. باز هم متن تندی خواندیم و سیاستهای اقتصادی دولت را به نقد کشیدیم. مثل جلسه پارسال آخر سالن نشسته بودیم و دوباره جلسه مثل پارسال شد و دو طرفه بحث میکردیم. مجددا بعد از نماز و افطار رفتیم پیش حاج آقا که ما را از دیدارهای قبلی به خاطر داشت. باز به شوخی گفتم:«حاج آقا چرا امسال هم باز شله ندادید.» حاج آقا جواب داد:«عوضش این سری حلیم آوردیم واستون.» اینبار هم سر سفره به مدت طولانی با حاج آقا در مورد سیاستهای اقتصادی دولت بحث کردیم
آدم واقعا نسبت به حاج آقا حس نزدیکی میکرد و میتونست خیلی راحت و بی تکلف باهاشون حرف بزنه. میشد تو حرف زدن عصبانی بشی، شلوغ کنی و تند ترین حرفها رو بزنی، بازم حاج آقا وایمیستاد و صبورانه جوابت رو میداد. واقعا حاج آقا در این زمینه منحصر به فرد بود. صمیمی تر از هر مقام دیگه ای بود؛ بی تکلف، صبور و با متانت. خدایش بیامرزد این شهید سعید را.
مجتبی طهماسبی، فعال دانشجویی نوشت: نوشتن جز راجع به شهادتِ شهید رئیسی عزیز و همراهان گرانقدر و شهید او، حقیقتا کار سختی است که اگر نبود، امروز سرتیتر تمام رسانهها و خبرگزاریهای جهان، شهادت این بزرگواران نبود. مهمترین خبر این روزهای جهان، دیگر حتی تحولات غزه و احتمال فروپاشی رژیم صهیونیستی و حتی خبر تلاشها برای احیای مذاکرات سازش و عادیسازی روابط اعراب و اسرائیل هم نیست، شهادت سید ابراهیم رئیسی و هیئت همراه اوست. تشییع جنازه بزرگ و باشکوه اوست. در این باره گفتنیهایی هست :
1- زمان خیلی زیادی از آن روزهایی که دشمنان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران، افاضه میفرمودند، «ایران کشوری منزوی است و با روی کار آمدن آقای رئیسی منزویتر میشود» نمیگذرد. اصلا، یکی از شعارهای ویژه و اصلی آن جریان خاص در کشور برای رسیدن به قدرت، «خارج کردن کشور از انزوا» بود. آنها همواره گفته اند - و باز هم خواهند گفت- آمدهاند تا ایران را از انزوا خارج کنند. چگونهاش را هم گفتهاند. «مذاکره» با آن چند کشور گردنکُلفتِ بدعهدِ غربی و دادن هر آنچه آنها میخواهند. اما آنچه طی این روزها و در جریان مراسم تشییع عجیب و باشکوه رئیسجمهور و همراهان شهید او در حال رخ دادن است، نشان میدهد، این جریان بدنام داخلی- و دوستان خارجیشان- چقدر در اظهاراتشان صداقت داشتهاند! تا لحظه تنظیم این یادداشت، بیش از ۶۹ هیئت خارجی و سران بیش از20 کشور برای ادای احترام به رئیسجمهور شهید و آن 7 شهید بزرگوار دیگر به کشورمان آمدهاند و 9 کشور نیز عزای عمومی اعلام کردهاند. پیامهای تسلیت خارجی نیز لحظهای قطع نمیشود. جز انگلیس خبیث، بسیاری از کشورهای دنیا و حتی آمریکا و سازمان ناتو، پیام تسلیت فرستادهاند. اظهارات بعدی بلینکن نیز بعد از آن اتخاذ شد که، تحت فشار جمهوریخواهان و لابیهای صهیونیست قرار گرفت. پیام تسلیت سازمانهایی مثل ناتو و کشورهایی مثل آمریکا برای ما اهمیت زیادی ندارد و آوردن آن در این یادداشت صرفا برای این بود که گفته شود، آن جریان سیاسی در «منزوی خواندن ایران» چقدر صادق بوده است!
2- آقایان رئیسی و امیرعبداللهیان، رئیسجمهور و وزیر خارجه شهیدمان، از جمله تکیهگاهها و امیدهای عزیزانمان در غزه بودند. حمایتهای بیدریغ دولت رئیسی از مسئله فلسطین، یکی از نگرانیهای جدی صهیونیستها - بهویژه پس از شروع جنگ جاری در غزه - بود. پس از شهادت این بزرگواران، برخی جریانهای آلوده فارسیزبان و رژیم صهیونیستی امیدوار شدند. امیدوار به اینکه، جمهوری اسلامی ایران با از دست دادن چنین چهرههایی، لطمه خورده و سیاستهای ضد صهیونیستیاش دچار تغییراتی خواهد شد. شاید - تاکید میکنیم - شاید یکی از دلایل مهم سفر اسماعیل هنیه به کشورمان و دیدار ایشان با رهبر انقلاب، علاوهبر ادای احترام و عرض تسلیت، بررسی همین موضوع بوده است. به هر حال رهبر انقلاب در این دیدار بهخوبی پاسخ طیفی را که آرزو میکردند، با رفتن رئیسجمهور و وزیر خارجه محبوب، در سیاست کشور راجع به مسئله فلسطین، تغییر ایجاد شود، دادند آنجا که فرمودند:
«چه کسی باور میکرد که روزی در دانشگاههای آمریکا به نفع فلسطین شعار داده و پرچم فلسطین برافراشته شود و چه کسی باور میکرد که روزی در ژاپن و در تظاهرات به نفع فلسطین، به زبان فارسی شعار مرگ بر اسرائیل سر داده شود... در آینده نیز ممکن است در مورد قضیه فلسطین حوادثی اتفاق بیفتد که امروز باورکردنی نیستند...» رهبر انقلاب اسلامی با اشاره به آیات قرآنی که درباره تحقق دو وعده خداوند به مادر حضرت موسی(ع) است، افزودند: «اکنون نیز وعده اول خداوند درباره مردم فلسطین محقق شده و آن، همان غلبه مردم غزه که گروهی کوچک هستند در مقابل گروه بزرگ و قدرتمندِ آمریکا، ناتو، انگلیس و برخی کشورهای دیگر است. بر همین اساس وعده دوم یعنی محو رژیم صهیونیستی نیز قابل تحقق است و به لطف الهی آن روزی که فلسطین از بحر تا نهر تشکیل شود، فرا خواهد رسید... آقای مخبر که بر اساس قانون اساسی مسئولیت امور اجرائی کشور را برعهده دارد سیاستها و جهتگیریهای رئیسجمهور فقید را درباره فلسطین، با همان انگیزه و روحیه ادامه خواهد داد.»
3- سیل جمعیت عظیمی که طی دو روز گذشته در تبریز، قم و تهران برای بدرقه رئیسجمهور شهید و هیئت همراه تا بهشت آمده بودند، و جمعیت عظیمتری که امروز در مشهد برای ادای احترام به این بزرگواران خواهند آمد، را بگذارید کنار جمعیتی که برای سردار شهیدمان سلیمانی آمده بودند. در کجای دنیا چنین تحولات عجیب اجتماعی سراغ دارید؟ کدام کشور را میشناسید که وقتی رئیسجمهور یا یک مقام ارشد نظامیشان، از دنیا میرود، این طور مردم به نشانه قدرشناسی در مراسم تشییع پیکرشان حضور یابند؟! اگر بحث رسانه و تاثیر تبلیغات رسانهای است که باید گفت، تمام رسانههای تاثیرگذار و عظیم دنیا علیه این بزرگواران بسیج شده بودند. ضمن اینکه آنها میتوانستند برای چهرههای از دست دادهشان نیز با همین صنعت بزرگ رسانهای که دارند تبلیغ کنند. به این نکته مهم هم توجه کنید که، این جمعیت عظیم، از شرایط اقتصادی کشور ناراضیاند و چهبسا انتقاداتی هم به دولت آقای رئیسی داشتهاند! این دعا و اشک و جمعیت میلیونی چگونه با این انتقادات و مشکلات و نارضایتیها قابل جمع است؟! بررسی دقیق این موضوع نیاز به کار جامعهشناسی و پژوهشهای مستقل دارد. جامعهشناسان میتوانند بیایند و پاسخ این سؤال کلیدی و مهم را بیابند. اما ما فکر میکنیم، بخشی از پاسخ این سؤال، زمینی نیست. خدای مهربان، عادل است و خلف وعده نمیکند. عزت و ذلت هم دست خداست که إِنَّ الْعِزَّّّهَ لِله جَمِیعًا... تصور حقیر این است که، رئیسی عزیز و همراهانش اگر شهید نمیشدند، جای تعجب داشت! نزدیکان رئیسجمهور شهید میگویند،
«طلب شهادت» جزو اصلی دعاهای این بزرگوار بود.
4- آمدن این همه جمعیت به خیابانها و این همه اشک ریختنها برای دولتمردانی که به اعتراف دوست و دشمن، با آمدنشان، دولت و کشور وارد «ریل انقلاب» شد، یک پیام خیلی مهم هم دارد. ما پیش از این در همین ستون بارها نوشتیم که، مرحوم رئیسی و دولتش چه بخواهند و چه نخواهند، در میان مردم به عنوان دولت در تراز انقلاب شناخته میشوند. و با این مقدمه توضیح دادیم که مسئولیت خطیری برعهده این دولت است. وقتی قبل از اعلام خبر شهادت این بزرگواران، آن همه جمعیت دست به دعا برداشته و برای سلامتیشان دعا میکنند، و وقتی پس از اعلام خبر شهادت این بزرگواران، اینگونه به تشییع پیکرهایشان به خیابانها میآیند، چه معنایی دارد؟ آیا حضور این همه جمعیت در تشییع مسئولان دولت انقلابی، به معنای تجدید بیعت با آرمانهای انقلاب نیست؟ حالا کمی به تحلیلهای نوک دماغی که میگفتند مردم از انقلاب و انقلابیگری خسته شدهاند، کمی بیندیشید تا عمق و سطحی بودن تحلیل این طیف دستگیرتان شود!
5- بررسی - نه تیترها - که محتوایِ! برخی رسانههای آن جریان خاص در داخل کشور-که در سه سالی که گذشت، از هیچ جفا و نامردی علیه دولت رئیسی دریغ نکردند نشان میدهد، آنها خیز بزرگی برداشتهاند. خیز برای تصاحب قدرت. تصاحب قدرت نه برای خدمت که برای، دنده عقب رفتن همه آن مسیری که دولت مرحوم رئیسی با تلاش شبانهروزی و بیخوابی و به قیمت جان رفتهاند. به دلیل شرایط خاصی کشور و همدلی کمسابقهای که این روزها به برکت همین شهدای بزرگوار ایجاد شده، به این موضوع «فعلا» ورود نمیکنیم، و بررسی آن را میگذاریم برای وقتی که آنها شروع کردند. برای این ادعای خود دلیل مستند و محکمی هم داریم. همان چند پاراگراف اول گزارشهای صفحه نخست این جریان را مرور کنید. مرور گزارشها و تحلیلهای روزهای سهشنبه و امروزشان کفایت میکند! آنها احتمالا از ترس همین راهپیماییهای میلیونی مردمی و فضای حاکم بر کشور، هنوز به طور جدی وارد این حیطه از کار رسانهای و سیاسی نشدهاند اما همین روزها خواهند شد. میگویید نه؟ فقط چند روز صبر کنید…!